گام به گام درس 14 نگارش ششم دبستان

نام درس: راز زندگی

695

جواب صفحه 83 نگارش ششم

 

جواب سوال 1

1- با توجه به متن درس، جمله هایی را که در آنها واژه ی »گل« به کار رفته است، بنویسید.

 

صفحه 83 نگارش ششم

پاسخ:گل به خنده گفت:
گفت و گوی غنچه و گل از درون باغچه/ باز هم به گوش می رسد
گل به زندگی اشاره کرده است.
هرچه باشد او گل است.

 

جواب صفحه 84 نگارش ششم

 

جواب سوال 2

2 با توجه به متن درس، جدول را کامل کنید.

2 با توجه به متن درس، جدول را کامل کنید.

 

جواب سوال 3

3 دو نمونه مبالغه و دو نمونه مناظره از درس هایی که تا کنون خوانده اید، بنویسید.

 

3 دو نمونه مبالغه و دو نمونه مناظره از درس هایی که تا کنون خوانده اید، بنویسید.

 

پاسخ:
مناظره: 1: غنچه با دل گرفته گفت: زندگی لب ز خنده بستن است/گوشه ای درون خود نشستن است.
2: گل به خنده گفت: زندگی شکفتن است/ با زبان سبز، راز گفتن است.

مبالغه:1: سرو گوش بگرفت و یالش دلیر/سراز تن بکندشُ به کردار شیر
2: خروشید و جوشید و برکند خاک/ ز سمّش زمین شد همه چاک چاک

1 با استفاده از جانبخشی، برای هر یک از کلمه های زیر یک جمله بنویسید.
زبان سبز:
پاسخ:درختان و گل ها با زبان سبز خود سخن می گویند.
باغچه:
پاسخ:با شکفتن گل ها ، باغچه خندان شد.
چمنزار:
پاسخ:چمزار از دور دست ها من را به خود می خواند.

جواب صفحه 85 نگارش ششم

 

2 تصویر زیر را در یک بند توصیف کنید. از جان بخشی برای زیباتر شدن توصیف خود استفاده کنید.

 

جواب صفحه 85 نگارش ششم

 

اگر جواب بالا تکراری بود از جواب های زیر استفاده نمایید.

پاسخ:به نام خدای آفریننده چهار فصل با سفر به بعضی مکان ها هم جسمت آرامش می یابد و هم روحت… اگر جسمت خسته شود کمی که دل به آب بسپاری و گوش به صدای پرندگان ببخشی و از هیاهوی شهرهای شلوغ به دور باشی هم روحت آرامش می یابد هم جسمت…
باید به طبیعت سفر کرد و از این نعمت خدا دادی به بهترین شکل بهره برد و قدر آن را دانست.

3 تصور کنید در یک باغ پرگل ایستاده اید و چهچهه ی بلبل هم به گوش میرسد. گفت وگوی خیالی میان بلبل و گل را در یک بند بنویسید.
پاسخ: بلبل نفس عمیقی میکشد: به به چه روز قشنگی ! چه هوای خوبی! ولی افسوس کسی نیست که هم صحبت من باشد!
گل: پس من چه هستم؟ آیا وجود من که عامل زیبایی باغ است را نمیبینی؟
بلبل: ببخشید شما؟
گل: من گل هستم مظهر لطافت..
بلبل: چهه قدر خود خواهی!
گل: من اگر خودخواه‍ بودم خودم از دست رنجم بهره میبردم حاصل زحمت من چندروز زندگی است که نصیبم شده و عاقبتم پرپر شدن است.
بلبل : خطای مرا ببخشید
گل: نیازی به عذرخواهی نیست… اما فراموش نکن گاهی برخی اشتباهات بخشیده نمیشوند فرصت دوست داشتن کوتاه است..

 

جواب صفحه 86 نگارش ششم

 

کارگاه نویسندگی صفحه 86 نگارش ششم

 

1حکایت محبت را در یک بند خلاصه کنید.

 

حکایت محبت را در یک بند خلاصه کنید.

 

جواب های بیشتر:

پاسخ:دو دوست صمیمی در کنار هم تصمیم به سفر گرفتن آن دو دوست از کنار یک دشت یا بیابان می‌گذشتند بر سر ماجرای با یکدیگر مشاجره کردند و دوست اولی از سر خشم بر صورت دوست دومی سیلی زد دوست دومی سخت آزرده شد و روی شن های بیابان نوشت امروز بهترین دوستم بر صورت من سیلی زد گذشت آن دو کنار جوی رسیدند اما همان دوست دومی پایشلغزید و درون رود افتاد اولین را نجات داد دوست دومی بر روی صخره ای جمله ای را هک کرد آن جمله این بود امروز بهترین دوستم مرا نجات داد دوست اولی از این ماجرا تعجب کرد و گفت چرا هنگامی که بر تو سیلی زدن بر روی شنها حک کردی ولی وقتی که جانت را نجات دادن بر روی صخره دوست دومی پاسخ داد خواستند که بدی هایت را باد پاک کند ولی به روی صخره هیچگاه هیچگاه هیچگاه هیچ باد و طوفان و سیل آن را از بین نمی برد ممنونم.

2 خلاصه ی آخرین داستانی را که خوانده اید، بنویسید.
پاسخ:برعهده دانش آموز

برای نمونه :

پاسخ:: روزی بود و روزگاری. دهقان برای قطع درخت کاج به سوی چمن زار حرکت کرد و درخت را برید و تکه تکه کرد. درخت وقتی تن خود را درحال سوختن در آتش دید، گریست. آتش با خنده به درخت گفت ای،
درخت چرا گریه می کنی حق تو همین است بخاطر اینکه تو محصول ندادی..

پاسخ:: برای داستان خواندن خوب است خیلی هم زحمت کشیدی این همه را تایپ کردی ولی آخه ما اینو کجا جاش بدیم آخه.

پاسخ:روزی روزگاری مردی بود فقیر او هر روز هیزم میفروخت تا خرج خود را در بیاورد وی روزی به یک مرد ثروتمند برخورد میکند مرد ثروتمند میگوید چه کار میکنی ای فقیر.

جواب صفحه 87 نگارش ششم

 

ب) یک بند بنویسید و واژه های »اگر، ولی، امّا، و، زیرا، چون« را در آن به کار ببرید.
پاسخ:اگر من زیبا بودم همه من را دوست داشتند چون انسان ها افراد زیبا را دوست دارند ام من که زشت هستم زیرا انسان ها ما را از روی ظاهر تشخیص می دهند اما کار بسیار اشتباهی انجام می دهند ولی ما هر قیافه ای داریم باید خدا را شاکر باشیم.

پاسخ: امروز برف می امد من سرما خوده بود می خواستم به حیاط برم اما مامانم جلوی من را گرفت اگر چه سرم در میکرد و مریض بود در پنجره زیرا چشمم به برتدر کوچک خورد که دارد ادم برفی درست میکند چون اون پسر فضول بود ولی من زرنگ نیستم که از دست مادرم فرار کنم و صبر کردم تا حالم خوب بشود.

پاسخ:اگر این آدمها ب جای آدم بودن کمی هم انسان بودند؛دنیایمان زیباتر می شد،ولی حیف ک این آدمها زیبایی را در ظاهر می بینند و باطن شناس نیستند و هیچوقت و هیچوقت باطن شناس نخواهند شد. اما من تغییری خواهم بود ک میخواهم در دنیا ب وجود بیاورم،چون ک این تغییر برای من یک هدف است و من هیچوقت شکست را نخواهم پذیرفت زیرا ک هدف هایم را می پرستم…!

 

 جواب صفحه 88 نگارش ششم

 

1 از روی سرمشق زیر، خوشخط و زیبا بنویسید. [دیگه این با خودتونه]

به بازیگری می ماند این چرخ مست که بازی برآرد به هفتاد دست

زمانی به دستِ یکی ناسزا زمانی خود از درد و سختی رها

 

2 از نقطه ی شروع، پنج تا پنج تا خانه ها را بشمارید و حروف به دست آمده را یادداشت کنید. وقتی به آخر شکل رسیدید، شمارش را از حرف آخر (و) شروع کنید و با حروف ردیف اوّل به همان ترتیب ( پنج تایی) ادامه دهید. با کنار هم قرار دادن حروف، یک جمله ی زیبا به دست میآید.

خنده یعنی اینکه دل ها زنده است.

 

خنده یعنی اینکه دل ها زنده است.

 

کتاب درسی نگارش ششم دبستان

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.