گام به گام درس 8 نگارش هشتم

1,666

جواب فعالیت نگارشی صفحه 80 نگارش هشتم درس هفتم

 

در فعالیت های نگارشی صفحه ۸۰ درس ۷ هفتم نگارش هشتم گفته شده ” کدام یک از متن های زیر، با موضوع این درس (توصیف به روش جانشین سازی)، تناسب بیشتری دارد؟ دلیل خود را توضیح دهید. ” که در زیر به پاسخ آن پرداخته ایم.

 

جواب فعالیت نگارشی صفحه 80 نگارش هشتم درس هفتم

 

پاسخ: متن یا نوشته « پ » توصیف به روش جانشین سازی است. / چون نویسنده خود را جای سنگ گذاشته و حرف های سنگ را بیان کرده است.

 

جواب انشا صفحه ۸۱ نگارش هشتم درس هفتم

 

در انشای صفحه 81 درس 7 هفتم نگارش هشتم گفته شده ” یکی از موضوع های زیرا انتخاب کنید و درباره آنها متنی بنویسید. ” که در زیر به پاسخ آنها پرداخته ایم.

موضوع ها:

  • اگر معلم نگارش بودید …….
  • پروانه ای هستید که در تاریکی شب ، شمعی روشن پیدا کرده اید …..
  • قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید …..

 

انشا در مورد اگر معلم نگارش بودید صفحه 81 نگارش هشتم

 

من اگر معلم نگارش بودم به دانش آموزانم انشاهایی با موضوعات تخیلی می گفتم تا قدرت تخیلشان را بسنجم و آن ها را در نوشتن انشا توانمند کنم. اصلا معلم هر درسی هم که باشی در هر صورت، معلمی شغل خوبی است، زیرا با دانش آموزان در ارتباط هستی و می توانی آن ها را به موجوداتی خلاق تبدیل کنی.

من دوست دارم اگر یک روز معلم نگارش شوم، فضای کلاس را آنقدر مهیج و بانشاط کنم که دیگر تمام عشق و علاقع شاگردانم زنگ انشا دیدن من شود! حس معلم بودن حس بسیار خوبی است که حتی هنگام فکر کردن به آن لبخند بر لبانم می نشیند.

معلم نگارش بودن یعنی یک دنیا عشق و علاقه نسبت به زنگ های زیبا و خاطره انگیز انشا در کنار شاگردان خوش ذوق و هنرمند مدرسه. اگر معلم نگارش بودم، در زنگ نگارش وقتی نوبت خواندن انشای هر کسی می شد، کلاس را مملو از سکوت و آرامش می کردم تا دانش آموز عزیزم با آرامش خاطر، انشای خود را با صدای بلند و رسا بخواند.

هیچ گاه اجازه نمی دادم دانش آموزان دیگر انشای آن دانش آموزی را که روی سکو رفته است را مسخره کنند یا به او توهین کنند، بلکه به آن ها می آموختم که به انشا و شخصیت دوستانشان احترام بگذارند تا فضای کلاس سرشار از عشق و محبت شود.

 

انشا در مورد پروانه ای هستید که در تاریکی شب ، شمعی روشن پیدا کرده اید صفحه ۸۱ نگارش هشتم

 

در تاریکی شب با بال های رنگین خود که هر کدام از بال هایم همچون رنگین کمان رنگ های خیره کننده ای بر آن نقش بسته است، که در تاریکی شب جلوه های زیباتری پیدا می کند. و از این سو به آن سو پرواز می کنم تا به نوری برسم.

پروانه ها در تاریکی شب هر جا که نور کمی باشد به آنجا می روند و در آن نور مانند خدایی پرواز می کنند که به نظر می رسد دور آن می چرخد ​​و خدای خود را طواف می کند.

در همین تاریکی به دنبال یک روشنایی می گشتم، شمعی روشن از دور دیدم که با دیدن نور شمع سریعتر پرواز کردم تا هر چه زودتر به شمع برسم و تا در کنار همان شمع به آرامش برسم، اما باید حواسم را جمع کنم که مبادا همین شمع که به دنبالش می گردم پر های زیبایم را بسوزاند و مرا به کام مرگ بکشاند.

با رسیدن به شمع با شادمانی پر زدم و مانند دیوانه ایی به دور شمع پرواز کردم، و تا خود سپیده ی صبح از شادی زیاد به دور آن رقصیدم و بال های زیبایم را به نمایش گذاشتم. و زمانی که روشنایی خورشید در صبح را دیدم از آنجا دور یشدم تا در شبی دیگر به جستجوی نور شعمی دیگر پر بزنم و دور شوم.

 

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید صفحه 81 نگارش هشتم

 

هوا شرجی و آفتابی بود. خورشید تمام گرمای خود را به دریا می تاباند تا شاید قطراتی را بتواند بخار کند. من در حال بازی بودم که گرمم شد، مثل بستنی داشتم آب می شدم و تنها فرقم این بود که قطرات ذوب شده ی بستنی به پایین می ریزد، اما من به سمت بالا می رفتم.

خلاصه زمانی نبرد که من به صورت ناخواسته از دوستانم جدا شدم. فاصله ما انقدر زیا دشده بود که دیگر بین قطرات پیدایشان نمی کردم. و من نمی توانستم بدنم را ببینم ولی وجودم را احساس می کردم. وقتی که به بالا رسیدیم، من و دوستان جدیدم یک گروه را تشکیل دادیم. هفته ها بود که آنجا بودم و مکان خیلی خوبی بود. خلاصه که این دوستی بر سر اختلافاتی به یک ماه نکشید و از بین رفت.

شب بود و هیچ چیزی پیدا نبود. دوستم فریاد کشید و من تا آمدم به خودم بیایم در میان آسمان و زمین خود را دیدم که در حال سقوط کردن بودم، اینجا دیگر دوستی نداشتم و در یک جای قریب مثل کویر بودم. در آخر من کجا این جا کجا! با شدت بادی که می وزید به آنجا رفته بودم.

وقتی پایم به زمین رسید، انگار همه تشنه و منتظر من بودند. و سر من شرط بندی کرده بودند که چه کسی من را بخورد. خلاصه در یک نقطه از زمین افتادم و تا صبح توانستم تحمل کنم. ولی صبح هیچ اثری از من نبود.

 

جواب درست نویسی صفحه 83 درس هفتم نگارش هشتم

 

در درست نویسی صفحه ۸۳ نگارش هشتم درس ۷ هفتم گفته شده ” جمله های زیر را ویراش کنید: ” که در زیر به پاسخ آنها پرداخته ایم.

جمله اول) تمام امورات تحصیلی را خودش پیگیری می کند.

جمله ویرایش شده: تمام امورِ تحصیلی را خودش پیگیری می کند.

جمله دوم) او در مراسمات رسمی، خوب سخنرانی می کند.

جمله ویرایش شده: او در مراسم رسمی خوب سخنرانی می کند.

 

جواب تصویر نویسی و انشای آزاد صفحه ۸۴ و ۸۵ و ۸۶ نگارش هشتم

 

در تصویر نویسی و انشای آزاد صفحه 84 و 85 و 86 نگارش هشتم درس 7 هفتم گفته شده ” به تصویر زیر با دقت نگاه کنید؛ درباره تفاوت آنها بیندیشید و هر یک را در نوشته ای جداگانه توصیف کنید. معیار سنجش نوشته های شما تشخیص دوستانتان است. یعنی زمانی که نوشته هایتان را در کلاس می خوانید، آنها باید تشخیص دهند؛ هر نوشته مربوط به کدام تصویر است. ” که در زیر به پاسخ آن پرداخته ایم.

 

جواب تصویر نویسی و انشای آزاد صفحه ۸۴ و ۸۵ و ۸۶ نگارش هشتم

تصویر نویسی عکس شماره 1 (بالا):

آنچه در تصویر بالا در ذهن انسان تداعی می شود، ابتدا زندگی عشایری است که با اس بها و دام های خود در حال حرکت هستند. و ما همیشه عشایر را مردمانی مهربان، و با صفا تصور می کنیم که این تصویر به طور واضح نشان دهنده این مسئله است، زیرا مردانی را می بینیم که پیاده هستند و زنان و کودکان سوار برا سب هستند.

عشایر هر سال از منطقه سرد به منطقه گرم یا به اصطلاح از قشلاق به ییلاق می روند، در اینجا مشخص است که فصل کوچ است و دام ها پروار شده اند و برای استراحت زمستانی عازم هستند. سگ های گله یار همیشگی این مردمان را می بینیم که در جلوی گله در حال حرکت هستند تا مواظب گوسفندان باشند و از آنها در مقابل حمله احتمالی گرگ ها محافظت کنند.

در یکی از این تصاویر یکی از مردان را می بینیم که اسلحه به دوش گرفته است که شاید برای دفاع در مقابل راهزنان و یا برای دفاع در مقابل حیوانات وحشی و درنده مانند ببر، پلنگ شیر و یا غیره از آن استفاده می کند. در این تصویر میت وان شتاب و عجله را به طور واضح دید که همه در حال حرکت سریع هستند، که شاید بخاطر این باشد که این ها از غافله عقب مانده اند و باید به سرعت خود را به بقیه عشایر برسانند، زیرا عشایر همیشه به صورت دسته جمعی کو چ می کنند.

عشایر واقعا مردمانی مهربان، سلحشور، خونگرم، هنرمند و عاری از دغدغه های روزمره هستند، آنان سادگی را مایه مباهات خود و کار را باعث عزت و شرف خود می دانند و به دور از زرق و برق های جامعه صنعتی مشغول به زندگی خودشان هستند و سخت کوشی و تلاش و زندگی سرشار از مهر و محبت و با هم بودن را با هیچ چیز عوض نمی کنند.

 

تصویر نویسی عکس شماره 2 (پایین):

آنچه در تصویر پایین میبینم بی ارتباط با تصویر بالا نیست، زیرا در اینجا یک مردی را می بینیم که با لباس سفید در کنار یک اسب ایستاده است، که احتمالا ایشان داماد هستند و این مراسم، مراسمی است که به آن عروس بران می گویند، یعنی خانواده و اقوام داماد برای بردن عروس آمده اند. و زنانی را می بینیم که با لباس های شاد و محلی در این مراسم حاضر هستند.

در اینجا فصل کار و کوشش است و این مراسم یکی از مراسمی است که در فصل گرما انجام می شود. یکی از چیز هایی که در این مراسم دیده می شود و تقریبا یکی از لوازم اصلی زندگی این مردم، داشتن اسب می باشد، که همه خانوده ها یک یا چند اسب دارند که برای اهداف مشخصی ار آن استفاده می کنند. در عروسی و در مراسم عزا و کوچ و شکار از این حیوان نجیب استفاده می شود. در بعضی از مسابقات هم ممکن است از این حیوان با وفا استفاده شود.

به هرحال این تصویر نشان دهنده این است که اوضاع و احوال مرتب و همه چیز عالی است و مردم از کوچ برگشته اند و گوسفندان خود را به قیمت خوبی نیز فرو خته اند و لباس های نو خود را پوشیده اند و به استقبال سال نو می روند.

 

کتاب درسی نگارش هشتم

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.